سيب

تتوبه من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دیدغضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتادبه خاک وتو رفتیو هنوز سال ها هست که در گوش من آرام آرام میدهد آزارم ومن اندیشه کنان سخت در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

اخماخم


[ سه شنبه 24 مهر 1397 ] [ 17:4 ] [ فاطمه*** ]
[ ]

ماهی

گریهگریهماهی شده بود باورش

تور اگه بندازن سرش

شاه ماهی میشه همسرش

ماهی نبود تو باورش ن

تور اگه بندازن سرش

نگاه گرم ماهی گیر

ميشه نگاه آخرش


[ یک شنبه 22 مهر 1397 ] [ 18:1 ] [ فاطمه*** ]
[ ]